دفتر یادداشت

ساخت وبلاگ
همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويي / چه زيان ترا كه من هم برسم به آرزوييبه كسي جمال خود را ننموده اي و بينم / همه جا بهر زباني بود از تو گفتگوييغم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم / تو ببر سر از تن من ببر از ميانه گوييبه ره تو بس كه نالم، ز غم تو بس كه مويم / شده ام ز ناله نایي، شده ام ز مويه موييهمه خوشدل اينكه مطرب بزند به تار چنگي / من از آن خوشم كه چنگي بزنم به تار موييچه شود كه راه يابد سوي آب تشنه كامي؟ / چه شود كه كام جويد ز لب تو كامجويي؟شود اين كه از ترحم دمي اي سحاب رحمت / من خشك لب هم آخر ز تو تر كنم گلوييبشكست اگر دل من به فداي چشم مستت / سر خم مي سلامت شكند اگر سبوئيهمه موسم تفرج به چمن روند و صحرا / تو قدم به چشم من نه بنشين كنار جويينه به باغ ره دهندم كه گلي بكام بويم / نه دماغ اينكه از گل شنوم به كام بوييز چه شيخ پاكدامن سوي مسجدم بخواند / رخ شيخ و سجده گاهي سر ما و خاك كوئينه وطن پرستي از من به وطن نموده ياري / نه ز من كسي به غربت بنموده جستجوييبنموده تيره روزم، ستم سياه چشمي / بنموده مو سپيدم، صنم سپيد روئي دفتر یادداشت...
ما را در سایت دفتر یادداشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1vahidrashahid بازدید : 101 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:06

قبلا مطلبی در دی ماه 96 در مورد یکسالویکماه شلوغ قبلی ام نوشته بودم. واقعاً یکسالویکماه شلوغی بود. اما یک یکسالویکماه شلوغ دیگر هم امسال داشتم. به گذشته که برگردم از حدود خرداد 99 تا به امروز به ترتیب اتفاقات عجیبی برایم افتاد. با کسی آشنا شدم که الان همسرم است. ماشین خریدم. ماشین فروختم. خانه خریدم. دوباره ماشین خریدم. و الآن در آستانه جشن عروسی و یک خانواده مستقل شدن هستم.جالب اینکه همچون سری پیش احساس میکنم این یکسالویکماه به اندازه چند سال گذشته است.واقعاً وقتی احساسات در درک آدمی دخیل می شوند زمان و مکان ارزش قبلی خود را دیگر ندارند. کشیده تر یا فشرده تر میشوند... و جسم ما اینها را نمی فهمد. ناگهان در آیینه به خود نگاه میکنیم و میبینم چه قدر پیر شده ایم. به اطرافیان و پدر و مادرمان نگاه میکنیم و در بهت فرو میرویم که اینها کی اینقدر پیر و چروکیده شدند و من آن زمان کجا بودم.انسان موجود عجیبیست.یکسالویکماه من هم یکسالویکماه پر تلاطم و عجیبی بود. خوب بود. رو به جلو. انشاالله که همیشه به این سیاق دفتر یادداشت...
ما را در سایت دفتر یادداشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1vahidrashahid بازدید : 104 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:06

توسط وحید رشاهی | یکشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۰ | 14:38 حدود 6 ماه از زیر یک سقف بودن و حدود یکسال و نه ماه از آشنایی میگذره.زندگی داره به روند روتینش برمیگرده. ترس هست اما کم شده. امیدوارم همه چیز به همین شکل پیش بره.ضریب هوشی نگرانم میکنه اما اذیت نه. زن زندگیست اگر مدیریت شود زندگی و آینده خوبی در پیش داریم انشاالله. دفتر یادداشت...
ما را در سایت دفتر یادداشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1vahidrashahid بازدید : 99 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:06